سفارش تبلیغ
صبا ویژن

- تو رو به خدا تا از پا نیوفتادین و تخت بند بیماری نشدین یه خورده بیشتر به خورد و خوابتون برسید.

- خواب! بله! وقتِ خوابِ همیشگی منم فرا میرسه. اما حالو تو ای عهدِ قبیهه ی صفوی، کثیره ی اهل معرفت تو خواب غفلت فرو رفتن، یکی دوتو مثِ من مکلفیم تا تقاص خواب زیاد از حد اونا رو با بیدارباش مفرط خودمون جبران بکنیم.

- چه کسی شما رو مکلف به این تکلیف کردِس؟

- عشق، سارا. عشقی که تو رگوی جهان جریان داره و تو تمام مراتب وجود جاریه. اکسیری که بی بهره از اون ما آدما تو ای سراچه ی ترکیب، هیچی نیسیم؛ هیچی!

دیالوگی بین ملاصدرا و همسرش سارا بانو، فیلم روشن تر از خاموشی، قسمت 33
(ملاصدرا به لهجه فوق العاده شیرین شیرازی صحبت می کنه و سارا بانو به لهجه اصفهانی!)

اکسیر هستی، عشق


نوشته شده در  شنبه 94/8/9ساعت  9:51 صبح  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

دوست دارم یه هو همه چی درست بشه... همیشه دنبال یه معجزه هستم! اجی مجی لا ترجی ... بومببببب! همه چی درست شد! محیط عوض شد! زندگیم رو برنامه افتاد! ولی متاسفانه قانون خلقت اینو برای من نخواسته و من همچنان در آرزوی تغییرام! قانونی که تغییر رو در تحمل سختی و صبر قرار داده...

تغییر


نوشته شده در  چهارشنبه 94/7/15ساعت  9:39 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

بسیار غصه دار شدم وقتی تصاویر شهید شدن حاجی هایی که با هزار امید رفته بودن حج رو دیدم
کلا آل سعود (بخوانید آل یهود) دست توانایی در ریختن خون مسلمون جماعت داره
چه عمدا و به دستور ارباباشون و چه سهوا و ناشی از بی لیاقتیشون
لعنت بر رژیم منحوس آل سعود آمریکایی

آیت‌الله جوادی‌آملی: نجات مکه و مدینه از دست آل سعود، جهاد اکبر است


نوشته شده در  پنج شنبه 94/7/2ساعت  5:7 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

متاسفانه مدتیه دارم احساس میکنم رو به نزولم! شدیدا! ولی فکر میکنم فهمیدم از خودم، از زندگیم و از جوونیم چی میخوام (البته اگه توهم نباشه!). خیلی خوبه ولی چه فایده... کو قدمی برای رفتن؟ کو همتی برای شدن؟ فردا روز عرفس. دعا کنید... سلام بر کشتی نجات. کو گوشی برای شنیدن جواب؟


نوشته شده در  سه شنبه 94/6/31ساعت  10:54 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

قبل از پایان ترما به خودم گفتم نمیشه تو ماه رمضون درس خوند، حتما باید یه سر برم قم و برگردم تا نیت ده روز نکرده باشم و مسافر حساب شم و روزه نگیرم و اینا! ولی وقتی رمضون شد دلو زدم به دریا...

عجیب خدا برکت داد، عجیب! توی هفته گذشته میانگین ساعت خوابم از هفت ساعت در روز به چهار ساعت رسید و شکر خدا خوبم درس خوندم، هر چند امتحانام رو عالی ندادم! (فشاری که این ترم روم بود در کل دوران کارشناسی نچشیده بودم! ترکیدم!)

خودم باورم نمیشه! سرم می رفت برنامه خوابم رو به هم نمی ریختم ولی حالا هر کار می کنم خوابم نمیبره! سر ظهر گشنم میشه و عصرا تشنه، با این حال راندمانم خیلی بالاتر رفته... شکر شکر شکر.

عاشقتم رمضون :)


نوشته شده در  چهارشنبه 94/4/3ساعت  11:29 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

من هستما! فقط بد جوری درگیر امتحانام!

دعا کنید برام! یه امتحان رو به موت دارم :(


نوشته شده در  یکشنبه 94/3/24ساعت  6:35 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

وصف العیش، نصف العیش! فقط یه شیرازی عظمت این عکسو درک می کنه!

کلم پلو شیرازی به همراه سالاد شیرازی خوبو...

کلم پلو شیرازی به همراه سالاد شیرازی خوبو


نوشته شده در  جمعه 94/3/1ساعت  10:46 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

فردا میلاد امام حسین(ع) عزیزمون هست. یادمه از یه هفته  قبل از محرم برخی از دوستان، نمازخونه خوابگاه رو سیاهپوش کرده بودن و مراسمات استقبال از عزاداری رو برپا می کردن و این سیاهیا دقیقا تا آخر صفر بر پا بود. از کف تا سقف نمازخونه. اما متاسفانه امروز حتی یه تکه کوچولو پارچه رنگی یا پرچمی یا علامتی از شادی مشاهده نمی شه! برای خودمون متاسفم.

امام حسین علیه السلام

در عمر حدود 57 سال قمری امام حسین(ع) اتفاقات زیادی افتاده. امام فعالیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی داشتند، شادی ها و ناراحتی های زیادی داشتند و در آخر با ماجرای کربلا عمرشان به پایان می رسد و البته با خون امام، اسلام زنده می شود. امام در طول این سال ها توی خونه ننشسته بودند و منتظر آخر ماجرا نبودند! کار کار کار. توی همه حوزه ها. کاشکی به غیر از ماجرای کربلا از بقیه زندگی امام حسین(ع) هم به ما می گفتن.

امام حسین علیه السلام

برای من سوال ایجاد شده ائمه چه جوری پول در میاوردن؟ پولِ این همه بذل و بخشش از کجا میومده؟ فرشته ها می دادن یا پول خمس مردم بوده؟ جوابش برای خودم جالب بود! ائمه کار می کردند. خیلی هم کار می کردند. اکثر امامان از جمله امام حسین(ع) کشاورز بودند و جالبه بدونید امام صادق(ع) در کنار کشاورزی، تجارتم می کردند. امام کاظم(ع) و امام عسکری(ع) که مدت زیادی در زندان بودند، از ارث پدران گرامیشون امرار معاش می کردند. در کنار نماز و عبادت، در کنار مبارزه سیاسی، در کنار کار فرهنگی و تبلیغی و وعظ و خطابه، در کنار پرداختن به ترویج علوم بی کرانشان، کار می کردند.

پدر و مادر و روحم به فدای امام حسین (علیه السلام)


نوشته شده در  پنج شنبه 94/2/31ساعت  2:30 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

پیرمرد رو به نجات غریق: ببخشید بلوتوث دارید؟
-جآااااااااااااان؟؟؟؟!!!! بلوتوث؟ گیج شدم

-از اینا که می ریزید توی دستگاهِ بخارِ سونا! همونا که بوی خوب میده! باید فکر کرد
-منظورتون اکالیپتوسه؟!!

من: خیلی خنده‌دار
جکوزی: وااااای


نوشته شده در  پنج شنبه 94/2/31ساعت  10:52 صبح  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

امروز دومین سالگرد برادرم هست و من الان خیلی دلم براش تنگ شده
ای کاش می تونستم برم سر مزارش و یه دل سیر گریه کن
خاطراتمون داره جلوی چشام رژه میره... خوشا لحظه وصال


نوشته شده در  دوشنبه 94/2/28ساعت  9:54 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری. بلاگ
مو بوسوختم مو برشتم
گوشه لب پر زندگی
لیست خرید من از نمایشگاه کتاب تهران 1397
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
روزانه ی یک کچل سرباز: ایست!
لیست خرید کتاب من از نمایشگاه کتاب
غرور و تعصب از جین آستین
آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز
احوالات شلم شوربا
آخرین امید
[عناوین آرشیوشده]